خانه عناوین مطالب تماس با من

اکسیر عشق

اکسیر عشق

درباره من

به حرفم گوش کن یارب..اگر بیهوده می گویم مرا خاموش کن یا رب ... بگو یا رب چه بد کردم ؟که نزدت خویشتن را دیو و دد کردم..نشانم ده اگر یک مور آزدم.. اگر یک دانه گندم را لگد کردم ادامه...

پیوندها

  • حرفای یک دختر غمگین
  • استاد محمد رضا لطفی
  • الهه ی باران
  • چشمان تنها
  • زیتون
  • هر چی فکر کنی تو این وبلاگ هست
  • داستان عشق
  • چی چگونه کار می کند
  • دکتر و پرستار
  • وبگذر
  • لوسه
  • وبلاگ تخصصی موبایل
  • دره بهشت
  • هامون
  • ورود-۱۳ ممنوع
  • تک زنگ
  • خدایا برزخم فرداست چرا امروز می سوزم
  • خفن ترین کلیپ های صوتی و تصویری موبایل
  • دو پرنده یک پرواز
  • ایمان نیکی
  • پروانه ای در مشت
  • تبسم خاموش

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • تکدی
  • together
  • اسمانی
  • معجزه عشق
  • افتاب
  • سکوت درون
  • عشق
  • [ بدون عنوان ]
  • انتظار

بایگانی

  • مهر 1386 2
  • شهریور 1386 4
  • مرداد 1386 3

آمار : 60227 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • تکدی شنبه 14 مهر‌ماه سال 1386 09:58
    غرور من که به ملک سخن خدایی کرد دریغ در طلب اشنایی با تو وفا و عشق تو را چون گدا گدایی کرد
  • together دوشنبه 2 مهر‌ماه سال 1386 09:47
    made in beaven-you and me tobe lifelong together-you and me to share and care together-you and me to full and rise together- you and me to love and live together-you and me together "forever"-you and me
  • اسمانی دوشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1386 18:07
    هیچ کس از جنس ما نبود اینجوری که بودم اینجوری که بودی حرف از صمیمیت و پاکی و خوبی نیست نه اینا رو نمی گم حرف از تقدس دلهاست هیچ کس مثل تو نبود نمی گم عاشق نمی گم صبور نمی گم صادق هیچ کس مثل تو شهامت قدم زدن تو جاده عاشقی رو نداشت هیچ کس مثل تو دوستت دارم رو برای من با رفتارش و عملش املا نمی کرد ای کاش وقتی رفتی تموم...
  • معجزه عشق سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1386 19:34
    دستام رو دور گردنش حلقه کردم و بهش اطمینان دادم که باهاش می مونم چشمهای درشتش می درخشید و خیره به چشمهای من بود پلکهام اصلا تکون نمی خورد نگاه جذاب و گیرایی داشت حلقه اشکی تو چشاش پدیدار شد صدای تپش قلبش رو می شنیدم دستاش رو روی کمرم گذاشت و ارام ارام اشک ریخت زیر درختای زبان گنجشک اون فصل سال کنار استخر عجب صفایی...
  • افتاب دوشنبه 5 شهریور‌ماه سال 1386 19:07
    افتاب همه زندگیش بود همه دلخوشی هاش تو دنیا همه اون عشقی که از عمق وجودش میتونست حس کنه پیوند پاک و عمقی با اون داشت افتاب پاک صداقت بود که به زندگیش می تابید قشنگترین رویای زندگی اما نه رویا واقعیت بود افتاب سطر برجسته زندگیش بود که هر صبح با تمام وجود بهش می تابید و هر شب با قصه های نغز خالی از غصه افتاب سرش رو به...
  • سکوت درون شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1386 19:32
    یه لحظه به من توجه کن گوش کن چی می گم با من همراه باش من می خوام توجهم رو به سکوت درونم متمرکز کنم یه جایی درونم انجا که سرچشمه اون چه که هستم هست فاصله ای هست بین من ومن فاصله کوچک خلقت نقطه اغاز رویای زندگی . بدنم رو از هر تنش رها می کنم خودم رو از هر مشکلی که تو زندگی دارم خالی می کنم از هر فکر و قضاوت از هر چیز به...
  • عشق چهارشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1386 20:04
    یه چیزی هست که همه ما باید بهش توجه داشته باشیم یه رکن اساسی موضوعی که همه ادعاشو میکنیم ولی درون ما خیلی کمرنگه من می خوام یه عشق خالصانه داشته باشم یه عشق واقعی چیزی که همه دنبالشن من میتونم برای بازگشت به عشق از طریق درمان و شفای خودم با خودم قدم بزرگی بردارم دوست داشتن خودم کلید دوست داشتن دیگرانه عشق با خودم اغاز...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 29 مرداد‌ماه سال 1386 18:46
  • انتظار شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1386 10:01
    من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت در تهاجم با زمان اتش زدم کشتم من بهار عشق را دیدم ولی باور نکردم و یک کلام در جزوه هایم ننوشتم من به عشق منتظر ماندن همه صبر و قرارم رفت بهارم رفت عشقم مرد یارم رفت