یه لحظه به من توجه کن گوش کن چی می گم با من همراه باش
من می خوام توجهم رو به سکوت درونم متمرکز کنم یه جایی درونم
انجا که سرچشمه اون چه که هستم هست فاصله ای هست بین من ومن
فاصله کوچک خلقت نقطه اغاز رویای زندگی . بدنم رو از هر تنش رها می کنم خودم رو از هر مشکلی که تو زندگی دارم خالی می کنم از هر فکر و قضاوت از هر چیز به خودم اجازه می دم در
در لحظه جاودان اکنون حاضر باشم لحظه ایست که با دنیا قطع رابطه می کنم و از واقعیت اون جوری که می دونم فاصله می گیرم همه چیز اطرافم رو نادیده میگیرم اونجوری که به حرکت نیازی نداشته باشم اگر ارادم قوی باشه حرکت نمی کنم حالا به توقف ذهن از فکر کردن نزدیک شدم به بی ذهنی
بین انتهای یک فکر و اغاز فکر دیگه فاصله ای وجود داره
در ان فاصله من سکوت درونم رو خواهم یافت مکانی که هر فکری در ذهن خلق می شودمحلی که می توانم شاهد افرینش افکارم باشم
چشم من چشمه زاینده اشک
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر اب در نگاه تو رها می شدم
از بود و نبود